جدول جو
جدول جو

معنی مقبول افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

مقبول افتادن
پذیرفته شدن، مورد پسند واقع شدن خوشایند گشتن
تصویری از مقبول افتادن
تصویر مقبول افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
مقبول افتادن
پذیرفته شدن، مقبول آمدن، پذیرش یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قبول افتادن
تصویر قبول افتادن
پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن، برای مثال صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (حافظ - ۴۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ هََ گُ دَ)
مطبوع و پسندیده شدن. مقبول واقع شدن. (ناظم الاطباء) :
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
حافظ.
ز عرض حال که نفتد قبول یار چه حظ
چو گل به باغ نمی آید از بهار چه حظ.
واله هروی
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ دَ)
برده شدن. حمل شدن، حمل شدن. تعبیر شدن: اگر وصف آن راویان چنانکه از دیده باز می گویند نوشته شود، البته بر مبالغه و اغراق محمول افتد. (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 400)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبول افتادن
تصویر قبول افتادن
پذیرفته شدن (مصدرل) قبول آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشیده شدن، پذیرفته شدن بخشیده شدن (در سخن از بزرگان باحترام استعمال شود) : فی الحمله مامول سلجوقیان قبول و مبذول افتد
فرهنگ لغت هوشیار
گمان رفتن حمل شدن تعبیر شدن: ... که اگر وصف آن چنانچه راویان از دیده باز میگویند نوشته شود البته بر مبالغه و اغراق محمول افتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبول افتادن
تصویر قبول افتادن
((~. اُ دَ))
مورد پسند واقع شدن
فرهنگ فارسی معین